سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----11943---
بازدید امروز: ----0-----
بازدید دیروز: ----3-----
شنگول و منگول و حبه ی انگور.... 3 تفنگدار پاریسی

 

نویسنده: شنگول و منگول وحبه انگور
شنبه 84/3/14 ساعت 6:5 عصر

 

                               یاد خدا آرامش بخش دل هاست

سلام سلام

اوه بعد خیلی دارم دوباره می نویسم راستش این شنگول بی معرفت رفته ایران و خانم خانما کلی به ماها خیانت کرده و عهد فمینیستی که بسته بود رو خیلی فجیهانه شکستو دیگه کاملا از دست رفتو به جمع خروس ها پیوسته ..

دیگه من موندم منگولی جون ....ما هم زیاد دیگه دل و دماغ نوشتن نداشتیم ...امتحانامون و داغ وداع عزیزان و تازه اینم بگم که ما کاملا بی سرپرست شدیم ...تا حالا چند بار منو منگولی خواستیم خودمونو به پرورشگاه معرفی کنیم ولی هر دفعه حکایتی پیش اومده و پشیمون شدیم ... آره عزیزانم مامان بزی هم بعد اینکه شنگولی رفت ...اونم رفت ...رفت و منو منگولی رو گذاشت بین یه عالمه گرگ درنده .. منو منگولی نمی دونید چی می کشیم ... آی مامانی بزی چه جوری دلت اومد ما رو تهنا بذاری ؟ ....این منگولی همش شبا گریه می کنه ...بهش می گم آخه منگولی جونم تو که از من بزرگتری تو باید به من دل داری بدی .... ولی چی بگم که نگفتنم بهتره ... بچه ها یه خواهش از همتون دارم اینکه برای مامان بزیمون دعا کنید ...اخه رفته ایران کنکور بده ....ایشالله که قبول بشه ....شنگولی هم همین طورا ...البته اون ما باهاش دیگه قهریم چون عهد شکنی کرده ولی برای اونم دعا کنید ... خوش به حال خودم و منگولی که از کنکور در رفتیما...منگولی بزن قدش که وضع خودمون از اون دو تا بهتره

 

اطلاعیه

هر کسی حاضر هست که در غیاب مامان بزی سرپرستی این منگولی رو بر عهده بگیره ...به من خبر بده ...خیلی ثواب داره خیلی...

بهتونم بگم که این منگولی خیلی ماه و دوست داشتنیه ... هر کی سرپرستشیو قبول کنه منگولی  قول می ده که به باغچه هیچی آسیبی نرسونه تازه باغبونی هم می کنه براتون مُردم از خنده

 

اوخی دلم کباب شد برای منگولی

منگولی اومدی دخمل خوفی باشا شوخی کردم

می دونی که چقده دوست دارمممممممممممم

 

                         حبه ی انگور...


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • چو ورزش مباشد تن من مباد
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •